جدول جو
جدول جو

معنی هم ستیز - جستجوی لغت در جدول جو

هم ستیز
(هََ سِ)
هم نبرد. هم سپر. هم آورد:
دل و چشم بددل به راه گریز
دلیران شده مرگ را هم ستیز.
اسدی.
شد آوازه بر درگه شاه تیز
که هاروت با زهره شد هم ستیز.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هم آویز
(هََ)
هم آورد. هماویز. رجوع به هماویز شود
لغت نامه دهخدا
هم دستی
(هََ دَ)
اتفاق. موافقت. دست به دست هم دادن:
در سر آمد نشاط و سرمستی
عشق با باده کرده همدستی.
نظامی.
، درافتادن. پنجه درافگندن:
ستیزه با بزرگان به توان برد
که از همدستی خردان شوی خرد.
نظامی.
نایب شه ز روی سرمستی
کرد با او به جور همدستی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
هم ساز
(هَُ)
دهی است از بخش بالای شهرستان اردستان که 226 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و کاردستی مردم قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
هم ساز
(هََ)
سازگار. موافق. (یادداشت مؤلف).
- همساز گشتن، موافق و همراه شدن:
خروشان از آن جایگه بازگشت
تو گفتی که با باد همساز گشت.
فردوسی.
، همدم. مونس. قرین. (یادداشت مؤلف) :
سخن هیچ مسرای با رازدار
که او را بود نیز همساز و یار.
فردوسی.
، همسر:
که ای خوب رخ کیست همساز تو
بدین کش خرامیدن و ناز تو؟
فردوسی
لغت نامه دهخدا
هم دستی
شرت دراجرای عملی اتفاق اتحاد (غالبا در مورد کارهای بد بکار رود)، همنشینی مصاحبت، برابری دو یا چند تن در زور و قوت و شان و شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم آویز
تصویر هم آویز
هم آویز
هماورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هموستاز
تصویر هموستاز
هموستاز
فرانسوی خون بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سنی
تصویر هم سنی
هم سنی
هم سن بودن همسالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سری
تصویر هم سری
هم سری
صمیمیت محرم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم نیز
تصویر هم نیز
هم نیز
تاکید درمعنی هم: وهم نیز نشاید که از یک چیز جز یک معنی آید لازم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم ستیزی
تصویر هم ستیزی
هم ستیزی
آنتگونیزم
فرهنگ واژه فارسی سره
همدستی
اتحاد، اتفاق، تعاون، دستگیری، سازش، شراکت، کمک، مصاحبت، معاضدت، معاونت، همراهی، یاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد